به گزارش شهرآرانیوز؛ تازهترین ساخته محسن امیریوسفی، اثری در گونه کمدی است که به دلیل تیم سازنده و حضور رضا عطاران، کنجکاوی مخاطبان را برمی انگیزد، اما درنهایت بیشتر آنها را ناامید میکند.
«قیف»، اثری متفاوت در ژانر کمدی رایج در سینمای ایران به حساب میآید، اما این متفاوت بودن، مطلقا متضمن معنای مثبتی نیست و حتی شاید بتوان گفت که از سینمای بدنه ایران هم عقبتر است. فیلم، روایتگر قصهای درباره یک موجود فضایی به همین نام است که از فضا به کره زمین آمده است تا ازدواج کند، خودش را از طلسمی سیاه برهاند و به سیاره اش بازگردد، اما همسری که مدنظر دارد، حاضر به ترک زمین نیست و همین موضوع باعث میشود که قیف با دشمنان فضایی خود درگیر شود.
این پی رنگ ساده قصهای است که بیشتر متناسب با یک فیلم تخیلی و فانتزی به نظر میرسد، ضمن اینکه پرداخت بصری، استفاده از گریمهای سنگین و رنگهای جیغ نیز به تبدیل کردن پوسته این اثر به محصولی تنزل یافته، منجر شده است. اساسا چیزی به نام طراحی هنری و به کار بستن ظرافت در طراحی صحنه و لباس و گریم در این فیلم به چشم نمیخورد و اجرا درنهایت سهل انگاری صورت پذیرفته است؛ به همین دلیل ساختار این اثر به قدری مندرس از آب درآمده است که سخت میتوان فهمید در چه زمانی ساخته شده است و قصه آن در چه برههای از تاریخ جریان دارد.
ماجرا زمانی عجیبتر به نظر میرسد که بدانیم مثلث اصلی تولید این اثر را محسن امیریوسفی، رضا عطاران و سعید ملکان تشکیل میدهند؛ یعنی سه تن از سینماگران ایرانی برجسته و معتبر که در کارنامه آنها آثار شاخصی به چشم میخورد. رضا عطاران که بی تردید یکی از چهرههای برجسته کمدی در تاریخ سینمای ایران است، علاوه بر ایفای نقش اصلی این فیلم، به عنوان نویسنده هم نقش آفرینی کرده است که حاصل این کار، فیلم نامهای به مراتب ضعیفتر از انتظاراتی است که مخاطب از او دارد.
به طورکلی «قیف»، فیلمی با ژست روشن فکرنمایانه است که خودش را میبلعد و با شوخیهای نامتعارفی که حتی از خنداندن مخاطب هم عاجزند، از شأن سینما میکاهد. طبعا صرف خنداندن مخاطب، نمیتواند فضیلتی برای یک فیلم باشد، اما تلاش ناموفق برای خنداندن و دست اندازی بی ثمر به هر روشی برای خنده گرفتن از بیننده، نمره منفی برای هر اثر سینمایی به شمار میرود.
وجوه مختلف لودگی و تلاش برای ارائه شوخیهای اروتیک در «قیف»، به قدری کنترل نشده و عریان هستند که نمیتوانیم آنها را صرفا تمهیدی برای جلب مخاطب یا برشهایی که از دست سازندگان اثر لیز خورده اند، قلمداد کنیم. به طور مشخص، سکانسهایی از این اثر که با بازی حسین عابدینی به شکل زن پوش مقابل دوربین رفته، وهن سینماست و مشخص نیست که چطور از فیلتر نظارت و ارزیابی جان سالم به در برده است.
این اثر که به نوعی هجو سینما محسوب میشود و ممکن است بخشی از مخاطبان را به مسیر سینمای ایران بدبین کند، از برخی ظرایف و ایدههای مهم و خلاقانه نیز بهرهمند است؛ ایدههایی مثل مسخ شدگی شخصیت اصلی که درحال تبدیل شدن به گربه است، پایبندی به عشق توسط مرد و ازخودگذشتگی زن، مهم نبودن ظواهر انسانها در قیاس با رفتار و درونیاتشان و همچنین کنایه پررنگ دخترانی که برای سفر به فضا صف میکشند و میتواند استعارهای از گرایش به مهاجرت باشد، نکات درخورتوجه این فیلم هستند که ظرفیت موجود در طرح اولیه را بازنمایی میکنند.
همه این موارد، اما در نطفه خفه میشوند. درواقع، با وجود برخی ایدههای امیدوارکننده، ضعفهای «قیف» آن قدر مشهود و پررنگ هستند که معدود ایدههای جذابش هم نمیتوانند فیلم را نجات دهند.
رضا عطاران در «قیف»، شبحی از آن شخصیت شیرین و محبوب را جلوی دوربین میبرد و نکته تازهای در اجرای عباس جمشیدی فر نیز به چشم نمیخورد. استفاده از فریده سپاه منصور و گیتی معینی در نقشهای اصلی و مکمل زن این فیلم، ضمن اینکه پذیرفتنی و متوسط به نظر میرسد، نشان دهنده فقر بازیگر زن پابه سن گذاشته در سینمای ایران است. غلامرضا نیکخواه، محمود نظرعلیان و تورج نصر نیز با اجراهایی ضعیف و ناامیدکننده، در حد و اندازههایی ظاهر میشوند که فقط میتوان آن را فاجعه خواند.